راه منتظران

وبلاگی اسلامی با هدف معرفت افزایی

راه منتظران

وبلاگی اسلامی با هدف معرفت افزایی

طبقه بندی موضوعی

شجاعت و مردانگی یا دفاع از ولایت

شنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۸، ۰۲:۲۵ ب.ظ

 شجاعت و مردانگى یا دفاع از ولایت

روزى حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله، پس از اقامه نماز صبح خطاب به مامومین خود کرد و فرمود: اى جماعت! سه نفر به لات و عزّى سوگند یاد کرده اند و هم قسم شده اند که مرا به قتل رسانند، البتّه توان چنین کارى را ندارند؛ مى خواهم بدانم که چه کسى مى تواند شرّ آن ها را دفع نماید؟
سکوت ، تمام فضاى مسجد را گرفته بود و هیچکس جواب حضرت را نداد؛ و چون آن بزرگوار سخن خود را تکرار نمود، علىّ بن ابى طالب علیه السلام از جاى برخواست و اظهار داشت :
یا رسول اللّه ! من به تنهائى مى روم و پاسخ گوى آن ها خواهم بود، فقط اجازه فرما تا لباس رزم بپوشم و براى نبرد مجهّز گردم .
حضرت رسول فرمود: این لباس و زره و شمشیر مرا بگیر؛ و سپس علىّ علیه السلام را لباس رزم پوشاند و عمّامه اى بر سرش پیچید و او را سوار اسب خود کرد و روانه میدان نبردش نمود.
پس امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام به سمت آن سه نفر حرکت کرد و تا مدّت سه روز مراجعت ننمود؛ و کسى از او خبرى نداشت ، تا آن که حضرت فاطمه زهراء به همراه حسن و حسین علیهم السلام آمد و إ ظهار داشت : یا رسول اللّه ! گمان مى کنم که این دو کودکم یتیم شوند، چون که از شوهرم خبرى نیست .
اشک ، چشمان حضرت رسول را فرا گرفت و فرمود: هرکس خبرى از پسر عمویم ، علىّ آورد؛ همانا او را به بهشت بشارت مى دهم .
پس همه افراد جهت کسب اطّلاع پراکنده شدند؛ و در بین آنان شخصى به نام عام بن قتاده ، خبر سلامتى علىّ علیه السلام را براى رسول خدا آورد.
و سپس حضرت امیر علیه السلام به همراه یک سر بریده و دو اسیر وارد شد.
پیامبر خدا اظهار داشت : اى ابوالحسن ! آیا مى خواهى تو را به آنچه انجام داده اى و آنچه بر تو گذشته است ، خبر دهم .
ناگهان عدّه اى از منافقین به طعنه گفتند: علىّ دنبال زایمان بوده است و هم اکنون پیغمبر خدا مى خواهد با او حدیث گوید.
پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله ، چون چنین سخن زشتى را از آن منافقین شنید، خطاب به علىّ علیه السلام کرد و فرمود: یا اباالحسن ! خودت کارهائى را که انجام داده اى ، گزارش ده تا آن که گواه و حجّتى بر حاضرین باشد.
لذا امام علىّ علیه السلام اظهار داشت : چون به بیابانى که محل تجمّع آن ها بود رسیدم ، همگى آن ها را سوار شترهایشان دیدم ؛ و وقتى مرا دیدند سؤ ال کردند: تو کیستى ؟
گفتم : من علىّ بن ابى طالب ، پسر عموى رسول خدا هستم .
آنان گفتند: ما کسى را به عنوان رسول خدا نمى شناسیم ؛ و آن گاه مرا در محاصره خود قرار داده و جنگ را شروع کردند.
سپس علىّ علیه السلام اشاره به یکى از سرها نمود و فرمود: صاحب این سر، بر من سخت بتازید و جنگ سختى بین من و او رخ داد و در همین لحظه ، باد سرخى به وزیدن گرفت و سپس باد سیاهى وزید؛ و در نهایت من او را به هلاکت رساندم .
و چون جنگ پایان یافت این دو نفرى که به عنوان اسیر آورده ام ، گفتند: ما شنیده ایم که محمّد صلّى اللّه علیه و آله شخصى دلسوز و مهربان است ، به ما آسیبى نرسان و ما را نزد او بِبَر تا هر تصمیمى که خواست درباره ما عملى کند.در این هنگام پیامبر خدا فرمود: یکى از آن دو اسیر را نزد من بیاور؛ و چون امام علىّ علیه السلام یکى از آن دو نفر را آورد، پیامبر خدا، به او پیشنهاد داد که بگو: ((لا اله الاّ اللّه )) ، و بر نبوّت و رسالت من از سوى خداوند شهادت بده تا تو را آزاد گردانم .
آن اسیر گفت : بلند کردن کوه ابو قبیس نزد من آسان تر و محبوب تر از آن است تا این کلمات را بر زبان جارى کنم .
رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: یا ابالحسن ! او را از این جا ببر و سرش را از بدن جدا کن .
وقتى حضرت علىّ علیه السلام او را به هلاکت رساند و دوّمین اسیر را آورد، به او پیشنهاد شهادتین داده شد؛ ولى او نپذیرفت و گفت : مرا به دوستم ملحق کنید.
پس همین که حضرت امیر علیه السلام خواست او را گردن بزند، جبرئیل نازل شد و گفت : یا محمّد! خدایت تو را سلام مى رساند و مى فرماید: او را نکشید؛ چون که او نسبت به خویشاوندان و اطرافیانش خوش اخلاق و سخاوتمند بوده است.
و چون اسیر از چنین خبرى آگاه شد، گفت : به خدا سوگند! من درهمى نداشتم مگر آن که آن را بین فقراء انفاق کرده ام ؛ و هیچ گاه با کسى به تندى و خشونت سخن نگفته ام ؛ و اکنون نیز با مشاهده این حقیقت ، شهادت به یگانگى خداوند؛ و رسالت محمّد مى دهم .
و چون آن اسیر اسلام آورد، آزاد شد و سپس پیغمبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله درباره اش فرمود: سخاوت و اخلاق خوب او موجب آزادى و سعادتش گردید.(1)

1-خصال مرحوم صدوق : ج 1، ص 94، ح 41.

منبع:چهل داستان و چهل حدیث از امام علی علیه السلام، حجه الاسلام و المسلمین عبدالله صالحی
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۴/۲۲
محمد صادق غلامی

حضرت رسول

علی بن ابی طالب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی